داستان جالب یک کلکسیون دار بجنوردی

آقای هواخواه
آقای هواخواه

با سلام خدمت کاربران ماشین ماکت  ، روایت خواندنی از کلکسیون دار بجنوردی؛«فرهاد هواخواه» یک عشق ماشین واقعی است. تعمیرکاری که برای جمع کردن یک کلکسیون ۱۵۰۰ تایی از ماکت های کوچک ماشین ۴۰ سال زحمت کشیده و خرج دهها میلیونی کرده است. «فرهاد هواخواه» از آن آدمهایی است که عشق ماشین بودنش از دوران کودکی شروع شد و تا الان که ۵۲ سال دارد پررنگ تر از قبل ادامه دارد. عشقی که او را به مکانیکی کشاند و حالا او را تبدیل به یک کلکسیون دار حرفه ای ماکت ماشین کرده است تا به گفته خودش این ۱۵۰۰ ماشین کوچک مثل جانش باشد.
آقای هواخواه متولد ۱۳۴۲ در شهرستان بجنورد است. قبل تر مکانیک ماشین های سنگین بوده و از وقتی کمرش را عمل کرده کارش کنار گذاشته و باهمسرش یک مغازه فروش لباس بچه دارد. از ۱۰ سالگی چشمش به این مدل از ماشین ها افتاده هوس جمع کردنشان به سرش زده و تا الان که ۵۲ سال دارد به این درد دچار است. مشوق این موضوع هم برادرش بوده است. چون از همان دوران از آبادان، کویت و ابوظبی برایش اینطور ماشین ها را می آورده است. آقای هواخواه هیچ خوشش نمی آید که به این ماشین ها اسباب بازی بگوییم و در این باره توضیح مفصلی به ما می دهد: « من واقعا اسباب بازی جمع نمی کنم. همه این ها ماکت های واقعی و اورجینال است. اسباب بازی پلاستیک دارد. اما این ها همگی فلزی است و توسط کمپانی های معتبر دنیا عین ماشین های واقعی ساخته شده است. هرکدام هم جعبه و شناسنامه مخصوص به خودش را دارد و مثل تلفن همراه خرید و فروش آنها بدون جمعیه امکان پذیر نیست. مثلا من یک اتوبوس دارم که در دنیا ۷۷۰ تا از آن وجود دارد که طبق شماره سریالی که دست من است. شماره ۳۵۰ اتوبوس من است.»
ماشین آقای هواخواه یک روآ ساده است و چون موتورش پیکان است این ماشین را دوست دارد. آقای کلسیونر حسابی عشق پیکان است و زمانی که کار مکانیکی انجام می داد مکانیک این ماشین نوستالژیک بوده است. وقتی می پرسیم این عشق و علاقه عجیب و غریب واکنش های منفی دوستان و خانواده را به همراه داشته است یا نه، می گوید: «چرا غر نزنند وقتی یک میلیون و ۶۰۰ هزارتومان پول بی زبان را به یک قطعه ماشین می دهم. ولی خانمم آنقدر مهربان و خوب است که با این موضوع کنار آمده است و تحمل می کند. باور کنید این کارواقعا یک نوع مریضی است. دخترم ولی عاشق این ماشین هاست معمولا دخترها با ماشین کاری ندارند و عروسک دوست دارند اما دخترم خیلی دوستشان دارد. گاهی اوقات این ماشین ها را در طبیعت قرار می دهم و طوری عکس از موتور و بدنه شان می گیرم که وقتی به کسی نشان می دهم باور نمی کنند که این ماشین ها ماکت است. فکر می کنند خالی می بندم. من واقعا عاشق این ماشین ها هستم. اصلا یک طوری است که انگار مریضی جمع کردنشان را دارم خدا نصیب هیچ کس نکند!»

ماکتهای کلکسیونی
ماکتهای کلکسیونی

در خانه آقای هواخواه و همسرش یک اتاق مخصوص نگهداری از ماشین ها وجود دارد که همه اهالی خانه موظفند که حواسشان را حسابی جمع کنند تا به ماشین ها آسیبی نرسد: « اما این ماشین ها واقعا به جانم وصل هستند. اگر یک روزی آنها را بدزدند حتما سکته می کنم. چون دیگر این ها از حالت کلکسیون بیرون آمده اند و کم کم تبدیل به یک گنجینه و عتیقه شده اند. چون توی آنها ماکت های ۴۰ ساله هم وجود دارد. تا حالا خیلی ها پیشنهاد داده اند که با قیمت های مختلفی از ۴۰ تا ۷۰ میلیون این کلکسیون را به آنها بفروشم. ولی اصلا نمی توانم به حرفشان فکر هم کنم. من دانه دانه این ماشین ها را با ذوق و زحمت زیادی خریده ام. لحظه خرید هرکدام شان خوب یادم می آید. همه شان را نو و مرتب نگه داشته ام. حتی توی جعبه شان نوشته که دستمال رویش نکشید. با سشوار خاک آنها را بگیرید من همه را رعایت کرده ام.»

خریدن این ماشین ها بدون عذاب وجدان هم نیست. اما خب گویا نمی توان برای این علاقه کاری کرد. «از کارم عذاب وجدان دارم بالاخره خانه ام کرایه ای است. اما این عشق لامصب پایش را روی عذاب وجدان آدم می گذارد. من قمارباز نیستم که گناه داشته باشد. من ماکت بازم. کافی است عشق این کار به جانتان بیفتد. از بقیه هم بروید بپرسید همین را به شما می گویند. بارها شده خانمم تا ساعت ۹ شب در جایی منتظر من بماند. ولی چون من مشغول حرف زدن درباره ماشین هستم اصلا یادم رفته و تلفنش را هم جواب نداده ام. فکر می کنم این بیماری تا آخر عمر با من باشد.»
منبع : خبر گزاری مهر

۰/۵ ( ۰ نظر )

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *